مدیریت آموزشی

مدیریت آموزشی = جریان اجتماعی است که با کمک مهارت های علمی _ فنی _ هنری ، نیروی انسانی و مادی را سازماندهی میکند .



 هدف مدیریت آموزشی =  1 _ ایجاد روابط انسنی مطلوب و احترام متقابل بین مدیر و اعضاء سازمان تربیتی است . 2 _ کمک به اصلاح


جریان تعلیم و تربیت است . 3 _ ایجاد فرصت - ابتکار - خلاقیت برای رشد افراد و اعضای سازمان است .


 نوشته شده توسط: اکبر جوشن


منبع :   مدیریت رفتار سازمانی  / پال هرسی و کنت بلانچارد .   

مدیریت اسلامی از نگاه فلسفی و عقلی


 

مدیریت اسلامی از نگاه فلسفی و عقلی


 درخصوص اصطلاح ساخته شده "مدیریت اسلامی" مطالب (مفروضات و مسلمات) مختلفی می توان عنوان کرد که با توجه به فرصت اندک به نکات زیر اشاره می گردد:

ادامه مطلب ...

ضعف مدیریت

 پیتر دراکر ، پدر علم مدیریت نوین ،  معقتد است : 

"کشور توسعه نیافته نداریم آن چه هست ضعف مدیریت است"

تغییر مدیریت و ایجاد تنش در سازمان

منبع : روزنامه همشهری،‌ پنجشنبه۱۹خرداد۱۳۹۰، سال نوزدهم، شماره ۱۰۷۸۳ ، صفحه ۷توضیح : این مقاله با عنوان «تغییر و تنش» در منبع مذکور منتشر شده است.

کلیدواژه : تغییر؛ مدیریت تغییر

تغییر و تحولات مدیریتی در سطوح مختلف سازمان‌ها، از آنجا که یک دوره فترت کاری ایجاد می‌کند و با نوعی بی‌هنجاری یا بلاتکلیفی سازمانی همراه است، برخی تنش‌های درون سازمانی را دامن می‌زند.

ادامه مطلب ...

مدیرت درقرآن

مدیریت در قرآن 

و با موسی 30 شب وعده گذاشتیم و آن را با10 شب دیگر تمام کردیم تا آنکه وقت معین پروردگارش در 40 شب به سر آمد و موسی(هنگام رفتن به کوه طور) به برادرش هارون گفت: در میان قوم من جانشینم باش و(کار آنان را) اصلاح کن و راه فساد را پیروی مکن.(اعراف-142)

سنگینی امر مدیریت:
الم نشرح لک صدرک آیا برای تو سینه ات را نگشاده ایم؟(انشراح-1)
و بار گرانت را از دوش تو برنداشته ایم؟(انشراح-2)
باری که گویی پشت تو را شکست.(انشراح-3)
ادامه مطلب ...

چند نکته کارساز در مورد مدیریت زمان

۱. به دیگران قول 100% بدهید که کاری را تا  تاریخ معینی به اتمام خواهید رساند. قول دادن به دیگران در شما انگیزه ایجاد می کند.

2.   در مطالعه مجلات ، به منظور صرفه جویی در وقت ، مقالات مورد نیاز خود را جدا کنید و برای مطالعه بعدی بایگانی کنید.

3.     تندخوانی را یاد بگیرید تا بتوانید در مدت کوتاهتری مطالب بیشتری را مطالعه کنید.

ادامه مطلب ...

قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید .کاغذ را گرفت.روی کاغذ نوشته بود" لطفا ۱۲ سوسیس و یه ران گوشت بدین " . ۱۰ دلار همراه کاغذ بود.قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت .سگ هم کیسه راگرفت و رفت . قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و بدنبال سگ راه افتاد . سگ در خیابان حرکت کرد تا به محل خط کشی رسید . با حوصله ایستاد تا چراغ سبز شد و بعد از خیابان رد شد.قصاب به دنبالش راه افتاد. سگ رفت تا به ایستگاه اتوبوس رسید نگاهی به تابلو حرکت اتوبوس ها کرد و ایستاد .قصاب متحیر از حرکت سگ منتظر ماند . اتوبوس امد, سگ جلوی اتوبوس امد و شماره انرا نگاه کرد و به ایستگاه برگشت .صبر کرد تا اتوبوس بعدی امد دوباره شماره انرا چک کرد اتوبوس درست بود سوار شد.قصاب هم در حالی که دهانش از حیرت باز بود سوار شد. اتوبوس در حال حرکت به سمت حومه شهر بود وسگ منظره بیرون را تماشا می کرد .پس از چند خیابان سگ روی پنجه بلند شد و زنگ اتوبوس را زد .اتوبوس ایستاد و سگ با کیسه پیاده شد.قصاب هم به دنبالش. سگ در خیابان حرکت کرد تا به خانه ای رسید .گوشت را روی پله گذاشت و کمی عقب رفت و خودش را به در کوبید .اینکار را بازم تکرار کرد اما کسی در را باز نکرد. سگ به طرف محوطه باغ رفت و روی دیواری باریک پرید و خودش را به پنجره رساند و سرش را چند بار به پنجره زد و بعد به پایین پرید و به پشت در برگشت. مردی در را باز کرد و شروع به فحش دادن و تنبیه سگ و کرد.قصاب با عجله به مرد نزدیک شد و داد زد :چه کار می کنی دیوانه؟ این سگ یه نابغه است .این باهوش ترین سگی هست که من تا بحال دیدم. مرد نگاهی به قصاب کرد و گقت:تو به این میگی باهوش ؟این دومین بار تو این هفته است که این احمق کلیدش را فراموش می کنه !!! چه نتیجه ای می توان گرفت؟؟ شاید اینکه مردم هرگز از چیزهایی که دارند راضی نخواهند بود. چیزی که ما آنرا بی ارزش می دانیم بطور قطع برای کسانی دیگر ارزشمند و غنیمت است . بدانیم دنیا پر از این تناقضات است. پس: سعی کنیم ارزش هر چیزی را درک کنیم و مهمتر اینکه قدر داشته های خود را بدانیم.

تماس های تلفنی یک دانشجوی لیسانس:

ترم اول(ترم جو گیریدگی):  

الو سلام مامانی.منم هوشنگ.وای مامانی نمی دونی چقدر اینجا خوبه. دانشگاه فضای خیلی نازیه.وای خدا خوابگاه رو بگو.وقتی فکر می کنم امشب روی تختی می خوابم که قبل از من یه عالمه از نخبه ها و دانشمندای این مملکت توش خوابیدن - و جرقه اکتشافات علمی از همین مکان به سرشون زده – تنم مور مور میشه.راستی اینجا تو خوابگاه یه بوی مخصوصی میاد که شبیه بوی خونه احمد شیره ای همسایه بغلیمونه.دانشجوهای سال های بالاتر میگن این بوی علم و دانشه! لامسب اینقدر بوی علم و دانش توی فضا شدیده که آدم مدهوش میشه!!! پریشب یکی از بچه ها به خاطر Over Dose از دانش رفت بخش مسمویت بیمارستان!


ترم 2(ترم عاشق شدگی): 

آه ای نازنین.ای عشق من.همه زندگی من.می خواهم درختی شوم و بر بالای سرت سایه بیفکنم تا بر شاخسار من نغمه سرایی کنی.میخواهمت با تمام وجود عزیزم.همه پول و سرمایه من متعلق به توست.بدون تو این دنیا رو نمی خوام.کی میشه این درس من تموم شه تا بیام بات ازدواج کنم.امروز یک ساعت پشت پنجره کلاستون بودم و داشتم رخ زیبایت را که همچون پروانه ای در کلاس میدرخشیدی تماشا می کردم...

ادامه مطلب ...

شعری طنز در مورد دوران دانشجویی

اهل دانشگاهم
روزگارم بد نیست
تک ژتونی دارم ، خرده هوشی ، سر سوزن پولی.... 

ادامه مطلب ...