مکه

در مکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درستهایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود! درمکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند... در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید غافل از اینکه ان دوره گرد خود خدا بود!! درمکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی را طی کنم تا به خانه خویش برگردم و درهمان نماز ساده خویش تصور خدارا در کمک به مردم جستجو کنم... آری شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست...

زنده یاد: حسین پناهی

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 مهر 1392 ساعت 23:42 http://WWW.ISTD91.BLOGSKY.COM

سلام واقعا همینطوره منم وقتی رفتم مکه واقعا احساس کردم که چقدر کوچیکم .احساس خلایی در درونم به وجود اومد از انسان بودن خودم خجالت کشیدم .شرمندگی تمام ........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد